نچسب تایم

نچسب تایم

 

حتما از عنوان این نوشته حدس زده اید ماجرا چیست.در اصطلاح عامیانه به چیز و آدمی که باب میل نباشد می گویند نچسب.

همچنین پس از انجام یک فعالیت خوشایند عمده افراد میگویند چسبید.

توی هوای سرد زمستان ، بعد از ساعتی سرگردان بودن در خیابان های شهر، به کافه ای میرسم.

یک هات چاکلت سفارش می دهم و گرم می شوم. مزه اش تا عمق جانم می رود و خرکیف می شوم.

در چنین حالتی سرمستانه می گویم :

« آخیش ، خیلی چسبید. »

طبق همین الگوریتم « نچسب تایم » هم یعنی زمان هایی که نچسب و مزخرف هستند.

درست عین چند ساعتی که تا این لحظه گذرانده ام.

ترکیبی از درد چشم و سردرد که مرز مشخصی ندارند.

تنها چاره ام در چنین اوقاتی بستن چشم ها و خواب است. همچنین دوری از نور آبی تکنولوژی.

بیدار که شدم نخواستم سراغ صفحه کوچک موبایل بروم.

اما حس نوشتن داشتم.پس لپتاب را برداشتم.

آنرا روی شکمم قرار دادم و به پاهای خم شده ام تکیه اش دادم.

حالا دارم می نویسم.

با اینکه هنوز مقداری از آن درد ها باقی است.اما به جادوی نوشتن دلخوش کرده ام.

خب

حرف های من در این نوشته تمام شد و حالا وقتش است اول به گوگل ترنسلیت بروم ومعادل خارجکی «نچسب» را پیدا کنم.

بعدش آن کلمه عزیز را بندازم توی آن اسپلش تا عکسی در خور این پست تحویلم دهد.

عکسی که بعد از دیدنش ، تمام حس وحال این پست، بدون خواندن نوشته های آن به شما منتقل شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *