آنچه از مینا آموختم

آنچه از مینا آموختم

گفتگوهای ما با دیگران همانگونه که میتوانند حوصله سربر، بی محتوا و هرز باشند،میتوانند مفید ،جذاب و الهام بخش هم باشند.چه بسا حرف هایی باشند که شعله ورت می کنند و ایده هایت  را دستمال  می کشند و تشویقت می کنند تا تغییری در زندگی ات صورت دهی.

امروز دوست عزیزم مینا قریبیان که دانشجوی روانشناسی است از تجربه  واحساسش پس از گذراندن یک روز بدون موبایل گفت.

او  برعکس روزهای قبل که در ابتدای صبح ذهنش را با خبرهای جدید و انرژی های منفی آلوده میکرده، امروز را با نوشتن شروع کرده .

پس از آن که وسوسه شده سری به موبایل بزند از خودش پرسیده : « خب که چی؟ » و با پشت پا زدن به موبایل به کارهایش رسیده.

به قدری غرق خواندن کتاب عشق چیست از ویلیام گلاسر شده که از خواب نیمروزی اش هم چشم پوشی کرده. همچنین دوباره در برابر وسوسه فرستادن مطالب جذاب کتاب برای دوستش مقاومت کرده.

در ادامه روز گفتگوی خوبی با اعضای خانواده اش داشته و تمرین هایش را انجام داده است.

در پایان روز هم  پس از دوازده ساعت دور بودن از شبکه های اجتماعی و انجام دادن کلی کار مفید رضایتی بینهایت در خودش حس کرده.

آنچه مینا برایم از روز شگفت انگیزش گفت به من یادآوری کرد که یک روز چقدر می تواند بدون مانعی به نام موبایل و شبکه های اجتماعی زیباتر باشد. موبایل مفید است،قبول دارم.اما  با نبودش هم اتفاق خاصی نمی افتد.تنها اتفاقی که ممکن است بیافتد این است که کلی ایده جدید به ذهنت برسد و لحظاتی از حس جاودانگی وشادی ناشی از تمرکز را تجربه کنی.

و من هم با الهام گرفتن از او مصمم تر شدم که فردا را بدون اینستاگرام و با کمتر آنلاین بودن سپری کنم.

3 Comments

  1. پینگ بک تجربه یک روز بدون موبایل - علی خواجه حیدری

  2. علی عزیز
    باعث خوشحالیه که از تجربهٔ من خوشت اومد.
    باید بگم وقتی پستت‌ رو میخوندم لبخند از روی لبم پاک نشد. خودت هم میدونی مسیری که درش قرار داری بارها برای من الهام بخش بوده. خوشحالم از اینکه دنیای نویسندگی دوستی‌ به خوبی تو بهم داد🌺🍃

    مینا قریبیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *