عشقی که به نوشتن دارم، برآنم داشت که رابطه ام با نوشتن و احساسم به آن را در شعری توضیح دهم. پس قلم را برداشتم و قافیه ها را به صف کردم و با لشکر نظم راهی میدان شدم
قبلا در مطلب روز بدون موبایل تصویری از آن را منتشر کرده بودم :
من از رنگ جهانم مینویسم
من از روح و روانم مینویسم
پس از پرواز در این آسمانها
برای دوستانم مینویسم
اگر در پیکرم دستی نباشد
به جایش با دهانم مینویسم
نوشتن چشمه جوشان عشق است
من از عشق نهانم مینویسم
نمی دانم چه شد، دیدم به ناگه
که طرح داستانم مینویسم
قلم می رقصد و می گوید انگار
که من تا پایِ جانم مینویسم
برای ماندن نامم پس از مرگ
اگر هم بینشانم مینویسم
برادر جان بیا با من سفر کن
ز راه و هفت خوانم مینویسم
علی خواجه حیدری، بیست فروردین هزاروچهارصد
عالی👏👏👏👏
🌻